پارت دوم :

_ اگه من عروسش می شدم...

گردنبند را بی قید گوشه ی میز انداخت. مشغول چیدن غنچه های نوشکفته ی یاس شد و نفس را در سینه به بند کشید. دست مهسا مانع پیشرَوی انگشتانش از چیدن ظالمانه ی غنچه ها شد: لج نکن!

سرانگشتانش را بویید؛ بلکه عطر یاس کمی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.